در روزی از روزهای سر و سوک زمستان شیوانا از جاده خارج دهکده به سمت روستا در حرکت بود. در کنار جاده تجمعی دید و وقتی نزدیک شد، دید مردی زخمی روی زمین است و دیگران فقط نظاره می کنند و به او کمک نمی کنند.

شیوانا به جمعیت نزدیک شد و پرسید: چرا به این مرد زخمی و درمانده کمک نمی کنید؟ جمعیت گفتند: طبق دستور امپراتور هرکس یک فرد زخمی را به درمانگاه ببرد مورد بازپرسی و آزار قرار می گیرد. چرا این دردسر را به جان بخریم. بگذار یک نفر دیگر این کار را انجام دهد. چرا ما آن یک نفر باشیم؟

شیوانا هیچ نگفت و بلافاصله لباسش را کند و دور مرد زخمی پیچید و او را به دوش خود افکند و پای پیاده به سرعت او را به درمانگاه رساند. اما مرد زخمی جان سالم به در نبرد و ساعتی بعد جان داد. شیوانا غمگین و افسرده کنار درمانگاه نشسته بود که مامورین امپراتور سررسیدند و او را به جرم قتل مرد زخمی به زندان بردند.

شیوانا حدود یک ماه در زندان بود تا اینکه مشخص شد بیگناه است و به دستور امپراتور از زندان آزاد شد. روز بعد از آزادی مجددا شیوانا در جاده یک زخمی دیگر را دید. بلافاصله بدون اینکه لحظه ای درنگ کند دوباره لباس خود را کند و دور مرد زخمی انداخت و او را کول کرد تا به درمانگاه ببرد. جمعیتی از تماشاچیان به دنبال او به راه افتادند و هرکدام زخم زبانی نثار او کردند.

یکی از شاگردان شیوانا از او پرسید: چرا با وجودی که هنوز دیروز از زندان زخمی قبل خلاص شده اید دوباره جان خود را به خطر می اندازید؟

شیوان تبسمی کرد و پاسخ داد: خیلی ساده است! چون احساس می کنم اینکار درست است! و یک نفر باید چنین کاری را انجام دهد. چرا من آن یک نفر نباشم؟ 


Everything you want

داستان هایی از شیوانا 25

داستان هایی از شیوانا 24

داستان هایی از شیوانا 23

داستان هایی از شیوانا 22

داستان هایی از شیوانا 21

داستان هایی از شیوانا 20

داستان هایی از شیوانا 19

زخمی ,شیوانا ,یک ,مرد ,درمانگاه ,نفر ,را به ,مرد زخمی ,او را ,یک نفر ,به درمانگاه

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی امامت افوس شاپ اصل کتابخانه عمومی شهید مطهری مهریز frektaletcib خلاصه کتاب جامعه شناسی آموزش و پرورش علاقه بند بانک مقالات بیس حسابداری 2019 نمایندگی تعمیرات در تهران فرناز نوشت دانلود کتاب پزشکی ایران هات نیوز